در اعتقاد شيعه، چهارمين اصل از اصول دين »امامت« است، زيرا شيعه مدّعى است كه امامت، ادامه نبوّت است و امام بايد از طرف خداى متعال تعيين شود و هيچ كس حتّى پيامبر حقّ ندارد كسى را به امامت و ولايت منصوب كند مگر آنكه به اذن خداوند متعال باشد. پيامبر گرامى(ص) بارها به اين مطلب تصريح فرمودهاند، از جمله در جريان غدير خم فرمودند: »اين جبرييل است كه از طرف خداى متعال به من امر مىكند كه على بن ابيطالب(ع) را به امامت نصب كنم«.
] - الغدير، ج 1، ص 214. [
در تاريخ مىخوانيم هنگامى كه پيامبر، اسلام را به قبيله بنى كِلاب معرّفى كردند، آنها گفتند: با تو بيعت مىكنيم به شرط آنكه حكومت بعد از تو در بين ما باشد، پيامبر در پاسخ فرمودند:
»اَلْاَمْرُ لِلّهِ فَاِنْ شاءَ كانَ فيكُمْ اَوْ كانَ فى غَيْرِكُمْ«.
] - بحار الانوار، ج 23، ص 74، باب 3، ح 23. [
»امر براى خداست اگر خواست در ميان شما خواهد بود و الّا در بين ديگران«.
سرّ مطلب اين است كه اختيار انسان با هيچ كس نيست جز خدا يا كسى كه خدا به او اختيار داده است. اين مطلب از نظر عقلى بسيار روشن است، به اندازهاى كه مىتوان گفت بديهى است.
»وَ َربُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ«.
] - قصص / 68. [
اصول اعتقادى / لزوم نصب امام
»و پروردگار تو هر چه بخواهد مىآفريند و هر چه بخواهد برمىگزيند، آنان (در برابر او) اختيارى ندارند«.
از اينرو در آيه امامت اوّلاً »امامت« را عهد خداوند متعال مىداند و ثانياً نصب »امام« را از سوى خود مىداند و به عبارت ديگر »امامت«، از آنجا كه عهد خداوند است، بايد خداوند متعال هم آن را جعل فرمايد:
»وَ اِذِ ابْتَلى اِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنّى جاعِلُكَ لِلنَّاسِ اِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتى قالَ لا يَنالُ عَهْدى الظَّالِمينَ«.
] - بقره / 124. [
»هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد، به او فرمود: من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم، ابراهيم عرض كرد: از دودمان من (نيز امامانى قرار بده) خداوند فرمود: پيمان من به ستمكاران نمىرسد«.